Taghi mokhtar biography of rory
موج نوی سینمای ایران پیش از انقلاب از دید تقی مختار
- نویسنده, فیروزه خطیبی
- شغل, روزنامهنگار حوزه فرهنگ و هنر
تقی مختار نویسنده، روزنامه نگار، منتقد هنری، بازیگر و کارگردان قدیمی سینما و تئاتر، در محل شرکت کتاب لس آنجلس، ضمن معرفی چهار کتابی که در دو دهه گذشته در آمریکا منتشر ساخته از جمله سلسله مقالات انتقادی - اجتماعی "اوراق آینه وار"، درباره بستر سیاسی و اجتماعی موج نوی سینمای ایران در سالهای پیش از انقلاب سخنرانی کرد.
تقی مختار، سالهای روزنامه نگاری و بازیگری
پیش از این سخنرانی مجید روشنگر، سردبیر و ناشر فصلنامه "بررسی کتاب - ویژه هنر و ادبیات" در معرفی آقای مختار گفت:
"تقی مختار از دوره دبیرستان، در مدرسه دارالفنون، با علاقه، ادبیات و هنرهای نمایشی را دنبال کرده است و از همان دوران با نوشتن مقالاتی با مطبوعات آن زمان همکاری داشته است.
او در ۱۹ سالگی دبیری صفحات فرهنگی و هنری "کیهان" را بدست آورد و سپس به فکر انتشار یک مجله سینمایی افتاد و نشریه "ماه نو" را که به دست انداز افتاده بود، از صاحب امتیاز آن اجاره می کند. با انتشار"ماه نو برای فیلم" در اواسط دهه ۴۰، این مجله به عنوان یکی از تاثیرگذارترین مجلات سینمایی در پشتیبانی از فیلم های مستقل و جدی سینمای فارسی، میراث خوبی از خود باقی گذاشته است."
تقی مختار پس از سردبیری نشریات دیگری چون "ماهنامه ستاره سینما"، "ستاره سینمای هفتگی" و "فیلم و هنر" به بازیگری و کارگردانی سینما روی آورد و در ۲۴ سالگی برای نخستین بار در فیلم "امشب دختری می میرد" مصطفی عالمیان (۱۳۴۸) ایفای نقش کرد.
از آن تاریخ تا فیلم "صبح خاکستر" با بازی، فیلمنامه و کارگردانی خود او درسال ۱۳۵۶، آقای مختار در ۱۸ فیلم سینمایی نقش اول را بازی و دو فیلم را هم کارگردانی کرد.
آقای مختار پس از مهاجرت به آمریکا در کالج دولتی ایالت ویرجینیا درس سینما خواند و به عضویت "انستیتوی فیلم آمریکا " در آمد و با نوشتن فیلمنامه "آغوش باز کن" که داستان یک مهاجر هویت گم کرده ایرانی است، تا پای تهیه فیلم با شراکت شبکه تلویزیونی "اچ بی او" هم رسید اما پروژه به دلایلی ناکام ماند.
بستر سیاسی و اجتماعی موج نوی سینمای ایران
آقای مختار در سخنان خود، گاه از دیدگاه یک روزنامه نگار و منتقد سینمایی که در روند پیدایش سینمای "موج نوی" ایران حضوری فعال داشته به مسائل نگاه می کرد و گاه بازگشتی داشت به خاطرات شخصی و شواهد عینی خود به عنوان یک بازیگر و دست اندرکار سینما در آن مقطع از زمان:
"از آنجایی که درون کار بوده ام، با حساسیت و دقت سعی کردم دراین مورد تحقیقات و بررسی هایی کنم که به من نشان می دهد، آنچه که ما در ایران به عنوان موج نوی سینمای ایران می شناسیم با موج نوی سینمای روشنفکری و فلسفی دهه ۶۰ میلادی در اروپا، از جمله ایتالیا و فرانسه کاملا تفاوت دارد.
جریان موج نوی سینما ایران دراواخر دهه ۱۳۴۰ فقط به این دلیل "موج نو" خوانده می شود که به تقابل با سینمای تجاری آن روز قرار گرفت."
بنا بر گفته آقای مختار، تغییر جهت سینمای "گنج قارون" و "فردینیسم" به سوی سینمای"موج نو" در ایران در چند مرحله مختلف انجام گرفت:
فیلم "قیصر" مسعود کیمیایی با تم انتقام شخصی و ناموسی و بعد از آن فیلم هایی چون"دایره مینا"، "تنگنا"، "آدمک" و "مغول ها" با تم انتقادهای اجتماعی که در مرحله بعدی با فیلم هایی چون "برهنه تا ظهر با سرعت" و "سرایدار" به طرف اعتراض اجتماعی می رود:
"در فیلم های "خاک" و "بلوچ" فیلمسازها به اعتراض سیاسی پرداختند و درمرحله نهایی فیلم هایی چون "تنگسیر" و "گوزن ها" مردم را به قیام اجتماعی دعوت می کنند.
نقطه پایانی این مرحله فیلم "سفر سنگ" بود که اصولا فیلمی است که قیام اسلامی را ترویج می کند."
ریشه های محرک پیدایش سینمای موج نو در ایران
آقای مختار معتقد است ریشه های پیدایش سینمای "موج نوی" ایران را بایستی در" فضای بسته" و "فشارهای سیاسی شدید ممکت" در دوران بعد از کودتای ۲۸ مرداد و تا ۸ سال بعد از آن یعنی دوران انزوا و ممنوعیت فعالیت شماری از نویسندگان، شعرا، روشنفکران و هنرمندان آن زمان جستجو کرد:
"در این دوران شکل بسیاری از هنرها تغییر کرد.
بسیاری از هنرمندان فراری، دستگیر، اعدام یا کشته شدند. به همین دلیل هم سینمای ایران به طرف یک سینمای تفریحی، سرگرم کننده، بی آزار و بی خطر حرکت کرد. با رواج و محبوبیت فیلم های هندی و مصری، به موضوع های خانوادگی، عشقی، ساز و آواز و رقص گرایش پیدا کرد."
بنا برگفته آقای مختار، بر سرکار آمدن جان کندی در آمریکا گشایش سیاسی مختصری در ایران به وجود آورد.
از جمله گزینش علی امینی، سیاستمداری با تمایلات ملی و رابطه ای محکم با آمریکا به عنوان نخست وزیر که موجب اظهار وجود و رسمیت پیدا کردن دوباره "جبهه ملی دوم" و"نهضت آزادی ایران" با گرایش های مذهبی توسط ابراهیم یزدی شد:
" شاه هم تصمیم گرفت از طریق انقلاب سفید، اصلاحات اقتصادی و سیاسی در ایران به وجود بیاورد."
قطب های ادبی - هنری و پیروان آن ها
بنا برگفته آقای مختار، در دورانی که فضاهای دانشجویی گرایش های چپی یا مذهبی پیدا کرده بودند، روشنفکران شاخص آن زمان از جمله ابراهیم گلستان، جلال آل احمد و یا به آذین که رسما مارکسیست بود و با حزب توده همکاری داشت به عنوان قطب های ادبی و هنری، پیروان بسیاری پیداکردند و حلقه هایی تشکیل دادند و جوان هایی که تازه وارد فعالیت های ادبی و فرهنگی و هنری می شدند، خواه ناخواه در یکی از این حلقه ها جا می گرفتند:
"مثلا صمد بهرنگی یا ساعدی از دوستان نزدیک آل احمد بودند.
بهرام بیضایی و داریوش آشوری با خلیل ملکی در ارتباط نزدیک بودند. این افراد روشنفکر و متخصص، علی الحساب خودشان را معترض رژیم می دانستند و به خاطر بستگی فضای سیاسی عقایدشان را به همکاران و شاگردانشان تعمیم می دادند و به این صورت اکثر هنرمندان روشنفکر ناگزیر در یک فضای معترض و بیشتر کمونیستی پرورش یافتند."
موج نوی سینمای ایران، حرکتی نا آگاهانه؟
آقای مختار می گوید هنگامی که حرکتی " کاملا ناآگاهانه" و "فقط بخاطر عشق به سینما" از سوی یکی دو نفری مثل کیمیایی و مهرجویی آغاز شد و یک تغییر شکل ظاهری به وجود آورد، داستان فیلم ها عوض شد و حالت تفریح و رقص و آواز را کنار گذاشتند و نوع دیگری از داستانگویی به وجود آمد، ناگهان روشنفکرانی که بطور زیرزمینی یا دانشگاهی فعالیت می کردند تصمیم گرفتند به این استعدادهای جوان خط بدهند:
"حالا که شما یک چنین موقعیتی پیدا کردید و می توانید فیلم بسازید و توده های مردم را به سالن سینماها بکشید بهتر است بجای سوژه ارتجاعی چون انتقام شخصی (از نوع فیلم قیصر) معنایی برای این انتقام بتراشید و مثلا به شرایط حاضر اعتراض کنید."
"دردهه ۴۰ تا اواسط دهه ۵۰ هنرمند درهر رشته ای تنها هنگامی مورد تائید جامعه و مطبوعات قرارمی گرفت که با طرح اندیشه های اعتراض آمیز در مقابل حکومت جبهه گیری می کرد.
در غیر این صورت بعنوان هنرمندی پوچ و بیهوده مطرح می شد. برای مثال آدم هایی مثل آربی آوانسیان که مخالف حکومت نبودند و یک شکل هنری ناب را تعقیب می کردند شدیدا مورد اعتراض منتقدین بودند و حتی بعضی از هنرمندان تئاتر مانند سعید سلطان پور می رفتند تئاترهای آنها را برهم می زدند. "
"نبردی بین این ها در جریان بود و تحولی بنام "موج نو" هم تحت تاثیر این کشمکش ها قرار گرفت.
مخالفین نهایت آرزویشان سرنگونی رژیم شاه بود. توجه رژیم شاه هم بیشتر به اصلاحات اقتصادی بود تا به آزادی های فردی. هنرمندان هم طبیعتا سعی می کردند جانب مردم محروم را بگیرند."
بنابرگفته آقای مختار، وقتی فرصت مناسب برای هنرمندان و قطب های روشنفکری ایران در سینما به دست آمد، کوشیدند استعدادهای مطرح روز را به جانب سیاست و هنر اعتراضی بکشانند و به آن ها یاد بدهند که مردم را تا حتی مرحله قیام اجتماعی بیدار کنند:
"انتقاد اجتماعی در فیلم "تنگسیر" امیرنادری، و بعد " گوزنها" که به طور سیاسی تر به فعالیت های زیرزمینی علیه حکومت می پردازد.
چریکی که قهرمان اصلی است، آدم معتادی با بازی بهروز وثوقی که سمبل توده های خموده است و حکومت در واقع آن ها را فلج کرده است وادار می کند که حرکتی کند.
Masello montana biography of christopherقیام سیاسی در فیلم "سفر سنگ"مسعود کیمیایی به ما می گوید این "قیام" به نیروی اسلام امکان پذیر است. در فیلم رسما اهالی منطقه علیه حاکم ظالمی که به آن ها ظلم می کند قیام می کنند و سنگ بزرگی را حرکت می دهند که بیفتد و خانه ظالم را خراب کند. خوب این ها همه جنبه سمبلیک دارد. اما سنگ وقتی حرکت می کند که سعید راد- قهرمان فیلم - بازوی خودش را می گذارد زیر این سنگ بزرگ و در یک کلوزآپ می بنیم زیر بازویش یک قرآن است و قرآن را می گذارد زیر سنگ و می گوید یا علی و سنگ را حرکت می دهد.
"
سینمای امروز ایران
بنا بر گفته آقای مختار جریان اصلی و بدنه سینمای امروز ایران به دلیل تغییر کلی شرایط و فضای بنیادی شباهت چندانی به سینمای دوران قبل از انقلاب ندارد:
"این یک سینمای مکتبی است و اینها اجازه نمی دهند سینمای تفریحی بوجود بیاید. استنباط من از سینمای جدی و معترض امروز ایران هم این است که سازندگان این گونه فیلمها، درست برخلاف فیلمسازان معترض دوران قبل از انقلاب، قصد برانگیختن مخاطبان خود به انقلابی دیگر را - آن هم بدون آگاهی از نتایج آتی آن که احتمالا می تواند خوفناکتر از نتایج انقلاب اسلامی باشد - ندارند و کارشان صرفا پرداختن به موضوعات تند انتقادی و اعتراض صریح به شرایط موجود است."
" با دیدن شمار نسبتا زیادی از فیلم های سینماگران برجسته و نام آور امروز ایران، برداشت من از آثار اعتراضی آنها این است که جامعه روشنفکری امروز ایران بیشتر در پی ایجاد یا احیا نظمی دموکراتیک است؛ با این اعتقاد که پی ریزی پایه های محکم و استوار آن تنها از طریق تحولات گام به گام میسر است.
با یک چنین برداشتی و در یک چنین فضائی، طبیعی است که "شور انقلابی" آثار سینمائی دوران قبل از انقلاب در سینمای امروز ایران جای خودش را به "اعتراض های مدنی و مسالمت آمیز" داده تا از "فاجعه" ای دیگر در بزنگاه تاریخی بعدی جلوگیری شده باشد. "